مدیریت مواد صنعت

اصول مدیریت مواد صنعت (مواد صنعت همه اقلامی که در ساختمان محصول و یا در جریان تولید و یا بسته بندی آن مصرف می شوند مواد صنعت هستند)

مدیریت مواد صنعت

اصول مدیریت مواد صنعت (مواد صنعت همه اقلامی که در ساختمان محصول و یا در جریان تولید و یا بسته بندی آن مصرف می شوند مواد صنعت هستند)

مدیریت مواد صنعت

سرمایه مواد صنعت یک رقم بسیار بالا از کل سرمایه در گردش صنعت است و اگر با استفاده از آخرین فنون مدیریت مواد صنعت اداره شود سود قابل ملاحظه ای به بار می آورد و شانس ماندگاری صنعت در بازار تجارت را بسیار بالا می برد. صنایعی که نتوانند دانش خودشان را متناسب با تحولات مدیریت مواد صنعت بروز نگهدارند، برای موفقیت پایدار در عرصه تجارت هیچ شانسی ندارند.

توجه: پدال آمادگی دارد در مورد موضوع "مدیریت مواد صنعت" برای مدیران صنعت در محل صنعت سمینار آموزشی سه ساعته برگزار کند.

  • ۰
  • ۰

مدیریت مواد در ابتدا در درون صنایع تولیدی پیشرفته ترین کشور صنعتی جهان ایجاد شد. این مفهوم، در آن زمان از سوی تعدادی از شرکت های بزرگ به عنوان یک رویکرد جدید و موثر حل مسائل مواد مورد ستایش قرار گرفت. در آن دوران، انتظار زیادی می رفت که رویکرد جدید هماهنگ شده اداره مواد بتواند تحت نظر یک مدیر ارشد شکل بگیرد، و به همین سبب، به جای تلاش برای یافتن یک راه حل فنی همه کوشش ها بر روی دستیابی به یک راه حل سازمانی متمرکز گردید. در چنین رویکردی، مدیریت مواد به جز در موارد ضرورت مطلع شدن از وضعیت مواد، هیچ کنترل عملی بر روی پردازش یا مصرف آنها نداشت. در این حالت، مدیریت مواد فقط با موارد؛ پیش بینی دراز مدت تقاضا، یافتن منابع تدارک آنها، اقدام برای در اختیار گرفتن مواد، جابجایی، انبار کردن، و برنامه ریزی و کنترل مصرف مواد، مربوط می شد.

 

در آن هنگام که مدیریت مواد اولین بار مطرح شد، تصور بر این بود که استفاده از آن، سهم قابل توجهی در سود دهی داشته باشد، و این سود بسیار بیش تر از آن میزانی شود که می شد از کاهش بیش تر یا حفظ هزینه نیروی کار بدست آورد. مدتی بعد از استفاده از این رویکرد، یک رویکرد اصلاح شده به وجود آمد، که آن مانند قبل همه گروه های حرفه ای مشابه را شامل می گردید، اما با رویکرد اول یک تفاوت اساسی داشت. با این حال، پیش از پرداختن به این دو رویکرد های کاملاً متفاوت، و مقایسه این دو با یکدیگر، لازم می دانم به فهرست فواید مشترکی که ادعا شده است این هر دو رویکرد ها داشته اند، به صورت فهرست گونه اشاره کنم.

 

فواید مشترک

در طول سال های اخیر، به منظور مشخص کردن فواید حاصل از استفاده هر یک از دو شکل (رویکرد) مدیریت مواد، در سازمان های برخوردار از آنها، تحقیقاتی صورت گرفته است. فهرست فواید اصلی که همه این تحقیات مشخص کرده اند به شرح زیر است:

 

1.      بهبود استمرار تدارکات، همراه با کاهش دوره های "درخواست تا دریافت" مواد/مواد صنعت

2.      کاهش موجودی ها (سطوح و نیز انواع) ، همراه با کاهش موجودی های منسوخ (از رده خارج) و مازاد بر نیاز

3.      بهبود همکاری و ارتباطات، همراه با کاهش دوباره کاری ها در کل صنعت

4.      کاهش کل هزینه های مواد/مواد صنعت

5.      بهبود کنترل کیفیت (انطباق کامل مشخصات دریافت مواد با مشخصات درخواست آنها)

6.      بهبود کنترل وضعیت، و در نتیجه شناسایی سریع تر مسائل و مشکلات

در پدال 16 در باره "ساختار مدیریت مواد - سازمانی" مختصری شرح می دهم.

  • پدال
  • ۰
  • ۰

ساختار سازمان مدیریت عملیات در هر دوسازمان های تولیدی و غیر تولیدی کاربرد دارد. در اینجا ابتدا به شرح کاربرد این ساختار در سازمان های تولیدی می پردازم و سپس در باره استفاده از آن در سازمان های غیر تولیدی توضیح می دهم. در رویکرد اول، همه امور مشمول مدیریت تدارکات (آن چنان که پیش از این شرح دادم) همراه با مسئولیت تولید و پشتیبانی کننده آن "برنامه ریزی و کنترل تولید"، تحت امر یک مدیر قرار می گیرند. نمودار نمونه اساسی این نوع ساختار سازمان مدیریت عملیات مطابق شکل زیر است:

ساختار سازمان مدیریت عملیات

نمودار ساختار سازمان مدیریت عملیات

در آن جا که مدیر مسئول جریان ساخت یا تبدیل در مورد هزینه/اثر بخشی عملیات مرکز سود خود نیز مسئولیت دارد، ساختار سازمان مدیریت عملیات استفاده می شود. در این ساختار، شخص اداره کننده عملیات ممکن است یک معاون یا مدیر ( و من در این قسمت به این پست فقط برای سادگی با عنوان مدیر اشاره می کنم) باشد. در سازمان های دارای یک مدیریت عملیات قوی، مدیر عملیات همه امور های مرتبط با استفاده از ماشین آلات، مواد صنعت، نیروی کار، و روش ها را کنترل می کند. این مدیر علاوه بر این می باید پی جوی برقراری موازنه درست در بین جوانبی چون؛ خرج بر روی مال التجاره ها، هزینه انبارداری فیزیکی، هزینه فقدان موجودی، و هزینه مدیریتی نیز باشد. با این حال، مدیر عملیات علاوه بر همه اینها به طور خاص دل نگران هزینه عملیات تولید خودش هم هست.

رویکرد ساختار سازمان مدیریت عملیات ممکن است یک اشکال بزرگ داشته باشد. در این نوع ساختار، مدیر عملیات مجبور است دو کلاه کاملاً متفاوت تولیدی و تجاری را بر سر گذارد. هم اکنون تخصص های مشمول این دو حوزه کاملاً متفاوت به سرعت در حال رشد هستند و مدیر عملیات می باید خود را با هر دو رشدهای این دو حوزه به روز نگهدارد. مهارت چنین مدیری در آن است که بتواند برای اداره کاملاً موثر هر دو حوزه ها، تخصص های گسترده ای را در هر دو محل بکار بگیرد. در ضمن باید به این مهم نیز توجه داشته باشیم که برخورداری روابط بی واسطه مدیر با متخصص های حرفه ای دارای صلاحیت، یکی از هدف های اصلی ساختار سازمان مدیریت عملیات است.

در وضعیت غیر تولیدی، مدیر عملیات ممکن است برای فراهم آوردن یک عملیات خدماتی مسئول باشد. به عنوان مثال، عملیات خدمت اتوبوس شهری را در نظر بگیرید. در این وضعیت، مسئولیت های مدیر عملیات شامل؛ برنامه ریزی ها، وسایل نقلیه، تسهیلات، نیروی کار، و مواد می گردد. در این حالت، این مدیر ممکن است مسئول تعمیر و نگهداری و کنترل فنی مهندسی یک کارگاه فنی مهندسی مرکزی که در آن اتوبوس ها بر طبق یک برنامه معین تعمیر و نگهداری؛ سرویس، تعمیر، و بازسازی کامل می شوند نیز باشد. در پدال 15 در باره "مدیریت مواد" از منظر ساختاری مختصری شرح می دهم.

  • پدال
  • ۰
  • ۰

استفاده از این نوع ساختار در سازمان هایی که همه واحدهای (امور های) متمایل به بازار تدارک شان، تحت نظر یک مدیر واحد قرار می گیرند، یک رویکرد جا افتاده است. واحدها یا امورهای مدیریت تدارکات مشمول مراحل غیر پردازشی مدیریت مواد صنعت ورودی می شوند. مجموعه واحدها یا امورهای حوزه مدیریت تدارکات معمولاً شامل؛ واحد (امور) خرید، واحد (امور) انبارداری فیزیکی، و واحد (امور) کنترل موجودی است. واحد (امور) حمل و نقل نیز ممکن است در درون این مجموعه در نظر گرفته شود. هم اکنون، به طور کلی تعداد قابل ملاحظه ای از مسئولان سازمان های بخش دولتی (بخش عمومی) از جمله مقامات آموزش و پرورش و مقامات بهداشت و درمان محلی، این نوع ساختار اداره مواد را بر می گزینند. یک نمونه از این نوع ساختار سازمان مدیریت تدارکات در نمودار ساختار سازمان مدیریت تدارکات زیر نشان داده شده است:

نمودار سازمان مدیریت تدارکات

نمودار ساختار سازمان مدیریت تدارکات

در اغلب اوقات، ساختار سازمان مدیریت تدارکات، زمینه خوبی از همکاری را در میان واحدهای (امورهای) تابع این سازمان ایجاد می کند. در این نوع ساختار، مدیر سازمان تدارکات قادر است بر طیف وسیع تری از فعالیت های تحت امر نظارت کند و تضادهای احتمالی به وجود آمده در بین مدیران قسمت های تابعه را مستقیماً حل و فصل نماید. در این ساختار، تعیین هر دو هدف های واحدی (اموری) و حرفه ای (تخصصی) کارکنان، از جمله مسئولیت های اصلی مدیر سازمان تدارکات است. هدف اصلی مدیر در ساختار سازمان مدیریت تدارکات آن است که اطمینان حاصل کند همه کارکنان به موثر ترین و با صرفه ترین حالت ممکن وظایف محوله را به انجام رسانند. این هدف اصلی مدیر سازمان مدیریت تدارکات فقط در صورت ایجاد یک موازنه درست در محل های هزینه/خرج مهم مشروحه زیر تحقق می پذیرد:

1.      خرج بر روی مال التجاره ها (مواد صنعت قابل فروش در اشکال محصولات نهایی یا ته مانده ها)

2.      هزینه انبار داری فیزیکی موجودی های مواد به طور عام و مواد صنعت به طور خاص

3.      هزینه ای که بنگاه اقتصادی از بابت "فقدان موجودی ها در مواقع نیاز به آنها"، متحمل می شود

4.      هزینه مدیریتی (برنامه ریزی، سازماندهی، آموزش و هدایت، کنترل و ارزیابی، و اصلاح خطاها)

در این نوع ساختار، مدیر سازمان مدیریت تدارکات در مورد استفاده بهینه از کل منابع موجود از جمله نیروی انسانی، تجهیزات و تسهیلات، و نیز در مورد به کار گرفتن آنها به بهترین صورت ممکن در تحت شرایط متغیر میدان عمل کافی در اختیار دارد. در این ساختار، مدیر سازمان مدیریت تدارکات به سبب برخورداری از یک پست سازمانی بالاتر، بر مدیریت ارشد یا سطوح معاونین/اجرایی سطح بالا نفوذ بیش تری دارد. به این مهم توجه داشته باشید که همین برخورداری از سطح سازمانی بالا تر و نیز برخورداری از نفوذ بیش تر، برای تعامل با همکاران در حوزه های؛ مالی، عملیات، تولید، مهندسی و فروش بسیار مفید فایده است. در این ساختار، مدیر سازمان مدیریت تدارکات متوجه این مهم نیز هست که علاوه بر چهار محل اصلی هزینه/خرج ذکر شده فوق می باید به طور همزمان از هزینه های جابجایی، پردازش یا مصرف  مواد که در نهایت با کل هزینه برابری می کنند نیز همواره مطلع باشد. در پدال 14 در باره "ساختار مدیریت عملیات" مختصری شرح می دهم.

  • پدال
  • ۰
  • ۰

این عکس به عنوان مکمل موضوع های مطرح در این بلاگ در اختیار علاقمندان به موضوع مدیریت گذاشته شده است. همان طور که این عکس نشان می دهد، پیدا است که برخی از نوشته های پدال در تاریخ های تدوین در قالب عکس تهیه می شوند.

به چه کسی مدیر می گویند 

  • پدال
  • ۰
  • ۰

این ساختار "اداره مواد صنعت" از مدت ها قبل در خیلی از سازمان ها کاربرد داشته و هم اکنون نیز همچنان استفاده می شود. در این نوع ساختار، همه امور حرفه ای درگیر اداره مواد صنعت، به صورت های مستقل از یکدیگر کار می کنند. یک سازمان جا افتاده از این نوع ساختار در زیر نشان داده شده است:

نمودار ساختار سنتی معمولی 

نمودار یک ساختار سنتی معمولی

در ساختار سنتی، هر یک از این سه فعالیت تجاری:

·         انبارها

·         خرید، و

·         کنترل موجودی

در چارچوب پارامترهای تعریف شده خودشان برای حصول به اهداف حرفه ای خاص واحد خود که با همان پارامترها اندازه گیری می شوند، عمل می کنند. در استفاده از این نوع ساختار باید به این مهم توجه شود که هدف های این سه فعالیت تجاری غالباً در تضاد با یکدیگر هستند. در این وضعیت، خرید ممکن است همه تلاش خود را بر روی دستیابی به نازل ترین قیمت متمرکز کند. در این حالت، کنترل موجودی نیز ممکن است در پی کاستن از سطوح موجودی ها باشد. در این نوع ساختار، انبارها نیز ممکن است گرفتار مسائل ذخیره سازی و جابجایی مواد صنعت گردد. در سازمان های تولیدی دارای این نوع ساختار، واحد برنامه ریزی و کنترل تولید نیز نگران تغذیه خطوط با بسته اقتصادی و استفاده با صرفه از ماشین آلات و دیگر تسهیلات می باشد.

در چنین وضعیتی، شکاف بین امور تجاری و تولید معمولاً وسیع است. با این حال، در این نوع رویکرد اداره مواد صنعت (و در واقع در سایر رویکردهای اداره این مواد نیز) این آگاهی وجود دارد که کارکنان واحدهای تجاری محور می باید از نیازها و مسائل کارکنان واحدهای استفاده کننده از مواد صنعت، درک بهتری داشته باشند. هم اکنون در سازمان هایی که چنین تخصص هایی ضروری به نظر می رسند، تعداد کارکنان آموزش دیده واحدهای فنی و تولیدی مامور به انجام کارهای واحدهای خرید و کنترل موجودی رو به افزایش است.

استفاده از ساختار دارای امور تجاری مستقل فوایدی نیز دارد. به عنوان مثال، یک مورد از این فواید در آنجا است که سود اصلی بنگاه اقتصادی از فعالیت های یک امور/واحد حاصل می شود. به عنوان نمونه، مهارت های نوآوری و کارشناسی شخص "مدیر خرید" را در نظر بگیرید. طبیعت کار این "مدیر" ممکن است وی را ملزم سازد تقریباً تمام توجه خود را منحصراً بر روی بازار تدارک متمرکز نماید. در این حالت ممکن است خیلی از سودهای بنگاه اقتصادی به مقدار بسیار زیادی از مهارت های تصمیم گیری وی (مدیر خرید) در موارد؛ "چه مقدار" در "چه زمان" از "کدام منابع" باید خریداری بشود، حاصل گردد. هیچ تردیدی وجود ندارد که یک چنین فردی نیاز دارد بسیار از نزدیک با یک معاون یا مدیرعامل کار کند، و گزارشات خرید را به طور مستقیم به آنها بدهد. در چنین وضعیتی، طولانی کردن خط گزارش دهی وی، و بار کردن او با مسئولیت های اداری غیر ضروری در درون مثلاً واحدهای "مدیریت تدارکات" یا "مدیریت مواد" کار درستی به حساب نمی آید.

در آنجا که امور/واحدهای خرید، انبارها، و کنترل موجودی مستقل از یکدیگر هستند، کیفیت هماهنگی و همکاری فیمابین آنها به طور کلی بر گرایشات و اقدامات مدیران، معاونان، و کارکنان منفرد کاملاً منفک از یکدیگر متکی است. با این حال، باید بپذیریم که در شرکت های کوچک که اکثریت شرکت های موجود در کشور ایران عزیز بزرگ ما را تشکیل می دهند، کل کار این سه امور/واحدها گاهی فقط توسط تعداد معدودی از افراد، و در خیلی از اوقات، فقط توسط یک نفر صورت می گیرد. در پدال 13 در باره "ساختار مدیریت تدارکات" مختصری شرح می دهم.

  • پدال
  • ۰
  • ۰

پیش از پرداختن به شیوه های متفاوت مورد استفاده برای اداره "مواد صنعت"، ارائه تعریفی از "مدیریت مواد صنعت" مفید فایده است. یکی از تعاریف پذیرفته شده در یکی از کشورهای پیشرفته صنعتی غرب که توسط انجمن "خرید و تدارک" این کشور در دهه آخر قرن بیستیم ارائه شد به شرح زیر است.

·         مدیریت مواد صنعت، یک "درک نیازمند به یک ساختار سازمان یافته است" که در آن "مسئولیت برنامه ریزی و کنترل منظم همه مواد صنعت از بدو شناسایی نیاز تا هنگام ارسال و تحویل به مشتری" در چارچوب "یک مسئولیت حرفه ای واحد" متحد می گردد.

·         مدیریت مواد صنعت، شامل؛ برنامه ریزی، خرید، کنترل تولید و موجودی، ذخیره سازی، جابجایی و توزیع فیزیکی اقلام به طور عام و مواد صنعت به طور خاص می گردد. اهداف مدیریت مواد صنعت، شامل "بهینه سازی کارآیی جوابگوی احتیاجات خدمت مشتری" همزمان با "افزودن سود دهی از طریق کاهش هزینه ها و بهترین استفاده از منابع موجود" می باشد.

البته همین انجمن، بعد ها با همکاری جامعه "کنترل تولید و موجودی" تاسیس شده در این کشور، به اتفاق تعریف جامع تر "مدیریت مواد صنعت" را منتشر کردند که در آن تعریف، فعالیت های مشمول مدیریت مواد صنعت بسیار گسترده تر شده بود. در این قسمت به همین مختصر توضیح بسنده می کنم و فقط به این مهم اشاره می کنم که بر طبق این تعریف جدید، مدیریت مواد صنعت صرفاً در محدوده "ساخت" دیده می شود. هم اکنون خیلی از صنایع، برای اداره مواد صنعت خودشان سازمانی با این همه پیچیدگی صد در صد مبتنی بر تعاریف ارائه شده ایجاد نمی کنند. به این سبب، پدال تصمیم دارد در شماره های آینده بتدریج همه اشکال گوناگون ساختارهای سازمانی مورد استفاده برای اداره مواد صنعت را به صورتی بسیار خلاصه برای خوانندگان توضیح بدهد. در ضمن عناوین انواع ساختارهای سازمانی اداره مواد صنعت به شرح زیر هستند:

·                     ساختار سنتی

·                     ساختار مدیریت تدارکات

·                     ساختار مدیریت عملیات

·                     ساختار مدیریت مواد:

1.      مدیریت مواد

2.      ساختار مدیریت مواد “سازمان”

3.      ساختار مدیریت مواد "سیستم یکپارچه"

البته، سازمان هایی که در سطح جهان فعالیت صنعتی می کنند و محصولات خودشان را در خیلی از نقاط جهان به فروش می رسانند، از "ساختار مدیریت مواد مبتنی بر مبانی مدیریت لجستیک" که میدان عمل بسیار گسترده تری دارد و کل زنجیره تامین "از خود بازار تدارک گرفته تا خود بازار مشتری" را نیز شامل می گردد، استفاده می کنند. پدال در نظر دارد پس از ارائه تمام 14 حوزه اصلی مدیریت قلمرو "مدیریت مواد صنعت"، در بلاگی دیگر به معرفی تمام 10 حوزه اصلی مدیریت قلمرو "مبانی مدیریت لجستیک" نیز بپردازد. در پدال 12 در باره "ساختار سنتی" اداره مواد صنعت مختصری شرح می دهم.

  • پدال
  • ۰
  • ۰

پیش از ارائه شرحی مختصر در باره "فعالیت ها" لازم است در باره "حرفه ای" کمی توضیح داده شود. هنگامی که در حوزه مدیریت مواد صنعت به عبارت "حرفه ای" اشاره می شود منظور آن دسته از کارها هستند که انجام صحیح آنها نیاز به "تخصص و مهارت" دارند و انجام درست آنها بدون برخورداری از علم و تجربه کافی امکان پذیر نیست.

باید توجه داشته باشیم که "فعالیت های حرفه ای" مشمول مدیریت مواد به طور عام و نه مدیریت مواد صنعت به طور خاص نیز با طبیعت و اندازه بنگاه های اقتصادی مرتبط هستند. بنابراین، بهتر آن است که جریان مواد به طور عام در ساده ترین حالت ممکن خود مد نظر قرار بگیرد. در این صورت، جریان مواد شامل بخش های زیر می گردد و به صورت شکل ساده زیر می باشد:

v                  ورود مواد

v                  ذخیره سازی مواد

v                  تبدیل یا مصرف مواد

v                  ذخیره سازی محصولات و مواد بی فایده

v                  خروج محصولات یا مواد بی فایده

جریان مواد 

شکل ساده جریان مواد

در یک شرکت تولیدی، مواد صنعت (تولید)؛ پردازش، تبدیل یا مونتاژ می شوند و به شکل بخشی از محصولات قابل فروش در می آیند. در یک سازمان غیر تولیدی، مواد برای مصارف داخلی سازمان از محل های ذخیره سازی صادر می شوند.

به این مهم توجه داشته باشیم که طبیعت سازمان و جریان مواد یا مواد صنعت آن هر چه باشد، همه سازمان ها در حوزه "اداره مواد یا مواد صنعت" خودشان فعالیت های حرفه ای مشترکی به شرح زیر دارند که در همه آنها صورت می گیرند. این "فعالیت های حرفه ای" به شرح زیر هستند:

1.      پیش بینی تقاضای احتمالی

2.      تصویب هزینه مواد

3.      منبع یابی و تعیین تدارک کنندگان توانا

4.      صدور پرسشنامه ها، ارزیابی دریافت ها، مذاکره و دادن سفارش ها به تدارک کنندگان

5.      اداره کردن سفارش های داده شده

6.      دریافت مال التجاره ها

7.      جابجایی مال التجاره ها و مستقر کردن آنها در ذخایر

8.      کنترل سطوح ذخایر

9.      صدور مال التجاره ها به استفاده کننده ها

توجه داشته باشید در صورتی که سازمان یک سازمان ساخت باشد، چند "فعالیت حرفه ای" بزرگ اضافی در آن صورت می گیرد که به شرح زیر است:

1.      برنامه ریزی مواد صنعت

2.      کار در حال پیشرفت تولید

3.      کنترل تولید

در حالتی که سازمان یک سازمان ساخت باشد، دو "فعالیت حرفه ای"؛ ذخیره سازی محصولات نهایی، و توزیع (حمل و تحویل) محصولات نهایی به مشتری ها نیز باید صورت بگیرد. در همه این حالت ها، ضرورت مدیریت و کنترل مالی شدید همه "فعالیت های حرفه ای" امری غیر قابل اجتناب است. به این مهم توجه داشته باشیم که همه این "فعالیت های حرفه ای" در سود یا زیان بنگاه اقتصادی مربوطه به نسبت "هزینه های شان در کل هزینه بنگاه اقتصادی" سهم دارند، و لذا کم یا زیاد شدن هزینه های آنها به طور مستقیم بر سود یا زیان بنگاه اقتصادی تاثیر می گذارد. در پدال 11 در باره "روش های گوناگون اداره مواد/موادصنعت" مختصری شرح می دهم.

  • پدال
  • ۰
  • ۰

توجه داشته باشید که سازمان های درگیر با "تولید و یا خدمت" از لحاظ "نوع و اندازه" تفاوت های بسیار زیادی با یکدیگر دارند، و با وجود این، همه این سازمان ها دارای یک "نیاز ضروری مشترک" هستند و این "نیاز مشترک" همه آنها هم همواره همان از "جنبه مالی مقاوم بودن" است. نکته مهم تر این که خود همین نیاز به "قوام مالی" همه این نوع سازمان ها همواره محتاج تحقق دو "هدف اصلی" مشترک آنها به شرح زیر است:

 

1.      "بهبود (یا حفظ استاندارد موجود) کیفیت" مال التجاره ها و خدماتی که به مشتریان عرضه می شوند.

2.      "کاهش (یا مهار سطوح رضایت بخش) کل هزینه سالیانه" به تناسب هدف های داخلی و خارجی معین.

 

باز هم نکته مهم تر این که خود این دو "هدف اصلی" همه این نوع سازمان ها هم همیشه فقط موقعی که "اهداف فرعی" مهم مشروحه زیر آنها تحقق پذیرفته باشند، محقق می شوند. بدیهی است، این "اهداف فرعی" مهم همواره با طبیعت این بنگاه های اقتصادی (به عنوان مثال؛ با تولیدی یا غیر تولیدی بودن آنها) مربوط می باشند، و شامل انواع "کاهش ها" در موارد مشروحه زیر می شوند:

 

·         "کاهش" در هزینه فراهم کردن (تهیه) مال التجاره ها و خدمات

·         "کاهش" در دارایی سرمایه گذاری شده در ذخایر

·         "کاهش" در هزینه های حمل و نقل (شامل حمل و نقل بعد از خرید تا محل ذخیره سازی، و حمل و نقل بعد از ذخیره سازی محصول تا بازار مشتری)، بسته بندی، و جابجایی (شامل عملیات تخلیه، چیدن، برداشتن، تغذیه مواد به واحد تولید، و عملیات تغذیه محصولات به واحد توزیع)

·         "کاهش" در ارزش کالاهای در جریان تولید

·         "کاهش" در زمان فعالیت های سرتاسر )آغاز تا پایان( تولید

·         "کاهش" در اقلام حذفی (ضایعات و پس مانده های تولید)

·         "کاهش" در هزینه های "تحقیق و ایجاد – R&D. research and development" )توجه داشته باشید که هم اکنون در کشور ما به جای استفاده از عبارت "تحقیق و ایجاد" بیش تر از عبارت "تحقیق و توسعه" استفاده می شود که حق مطلب را ادا نمی کند. از سویی دیگر از نقطه نظر تولید، عبارت "رشد و توسعه – G&D. growth and development" همواره به دو مقوله "ارتقاء کیفی - growth" و ارتقاء کمی - development" محصولات و خدمات بنگاه های اقتصادی اشاره دارد، و این اشاره به "هر دو ارتقاء ها" فقط از کلمه "ایجاد" بر می آید و نه کلمه "توسعه"(

·         "کاهش" در هزینه های سازمانی همه واحدهای بنگاه اقتصادی

 

اغلب سازمان های درگیر با "تولید و یا خدمت" چند "هدف فرعی" مهم دیگر نیز دارند که شامل "بهبود" در موارد زیر هستند:

 

1.      "بهبود" در استفاده از ماشین آلات و دیگر امکانات

2.      "بهبود" در استفاده از نیروهای کار

3.      "بهبود" در کیفیت محصول (محصولات) و خدمت (خدمات)

 

به این مهم نیز توجه داشته باشیم که "کیفیت عالی" چیزی نیست جز همان "مشخصات صد در صد مطلوب مشتری".

در پدال 10 در باره "فعالیت های حرفه ای" جریان "رودخانه مواد صنعت" مختصری شرح می دهم.

 

  • پدال
  • ۰
  • ۰

در ابتدا باید به این مهم توجه داشته باشیم که در موقع گفتگو در باره "بهترین ارزش در نقطه مصرف" نگاه مان باید به سوی بازار تدارک (بازاری که صنعت را تدارک می کند) و نه بازار مشتری (بازاری که نیازهای آن را صنعت تامین می کند) معطوف باشد.

 برای درک "بهترین ارزش در نقطه مصرف" ابتدا باید با معنی "ارزش در نقطه مصرف" آشنا شویم. به این مهم توجه داشته باشیم که "سطح کیفیت مورد نیاز" همواره مربوط می شود به این که:

1.      مواد،

2.      اقلام جزء مرکب (اقلام جزء مرکب اقلامی هستند که در ساختمان کالا/کالاها یا محصول/محصولات استفاده می شوند اما خودشان از چند قطعه تشکیل شده اند مانند جعبه دنده در خودروها)، یا

3.      تجهیزات (اقلام ضروری برای مقصودی معین مانند جعبه ابزار خودرو)

برای استفاده در محصول/محصولات خریداری می شوند، یا آن که تهیه آنها برای تامین دیگر احتیاجات صنعت به عنوان مثال، تامین نیازمندی های عملیات یا تعمیر و نگهداری کارخانه و تجهیزات ساخت صورت می گیرند.

در حالت اول، یعنی در حالتی که اقلام برای استفاده در محصول/محصولات خریداری می شوند، اقلام می باید همراه با ایجاد حداقل هزینه برای شرکت ساخت، رضایت مشتری را نیز تامین نمایند. در حالت دوم، یعنی در حالتی که اقلام برای تامین احتیاجات کارخانه و تجهیزات ساخت و نه استفاده در محصول/محصولات تهیه می شوند، بسیار با صرفه تر است که برای احراز شرایط بهتر، به عنوان مثال، اقلام مورد نیاز با "دو تا سه برابر قیمت خرید قبلی" تهیه شوند، به شرط آن که "عمر عملیاتی" آنها چهار یا پنج برابر "عمر عملیاتی" اقلام مشابه پیشین باشند (در باره عمر های انباری و عملیاتی پیش از این مختصری توضیح داده ام). فایده دیگر این نوع خرید، شامل "صرفه جویی" از محل کاهش "هزینه توقف" به سبب کم شدن دفعات "تعویض" اقلام خراب یا فرسوده می شود. در این وضعیت، هزینه تعمیر و نگهداری مربوط به؛ پیاده کردن، برداشتن، و گذاشتن نیز کاهش می یابد.

بنابراین "بهترین ارزش در نقطه مصرف" دارای چهار مشخصه مهم به شرح زیر است:

1.      جلب رضایت مشتری همراه با ایجاد کم ترین هزینه برای بنگاه اقتصادی که شامل "مواد صنعت" می شود.

2.      داشتن حد اکثر عمر عملیاتی.

3.      کاهش هزینه تولید با ایجاد حداقل توقف در خطوط آن.

4.      کاهش هزینه تعمیر و نگهداری با ایجاد کمترین عملیات برای این واحد خدماتی.

خلاصه این که، در هنگام تصمیم گیری در باره ساختار سازمانی مناسب برای اداره امور مواد صنعت، علاوه بر عواملی که پیش از این توضیح داده شده است، باید به موضوع "ارزش در نقطه مصرف" نیز توجه کافی شود و ساختار سازمانی انتخاب شده باید زمینه دستیابی به "بهترین ارزش در نقطه مصرف" را به سهولت فراهم نماید. در پدال 9 در باره "هدف های مدیریت مواد به طور عام" مختصری شرح می دهم.

  • پدال
  • ۰
  • ۰

صنایع این دوران به سبب گوناگونی بی شمارشان برای اداره امور مواد صنعت خود از انواع ساختار های سازمانی بسیار متفاوت استفاده می کنند. همه این انواع ساختار های سازمانی به طور کلی تحت تاثیر "یک سری عوامل اثر گذار" انتخاب و به کار گرفته می شوند. در اینجا به برخی از "مهم ترین عوامل اثر گذار" بر طرح ساختار سازمانی اداره امور "مواد صنعت" به طور خلاصه اشاره می کنم:

1.      اولین موضوع اثر گذار، "نوع و اندازه سازمان صنعت" است. اداره امور مواد صنایعی چون؛ صنعت ساخت، صنعت مونتاژ، صنعت تدارک، صنعت خدمت رسانی و یا صنعت حمل و نقل تفاوت هایی با یکدیگر دارند. اداره امور مواد بنگاه های اقتصادی دولتی با خصوصی نیز با یکدیگر متفاوت هستند.

2.      دومین موضوع اثر گذار، "استقلال یا عدم استقلال و محل استقرار صنعت" است. اداره امور مواد صنعتی که به طور صد در صد مستقل عمل می کند، با اداره امور مواد صنعتی که عضوی از یک گروه صنایع است، تفاوت دارد. همچنین اداره امور مواد صنعتی که کل عملیات آن در یک محل جغرافیایی واقع شده است، با اداره امور مواد صنعتی که کل عملیات آن در دو یا چند محل جغرافیایی متفاوت قرار دارند، فرق می کند.

3.      سومین موضوع اثر گذار، "طبیعت محصولات و یا خدمات صنعت" است. به عنوان مثال، اداره امور مواد صنعت دارای محصولات با عمر انباری بلند، با اداره امور مواد صنعت دارای محصولات با عمر انباری کوتاه، تفاوت های بسیاری با یکدیگر دارند. یا اداره امور مواد صنعت خدمات تعمیراتی، با صنعت خدمات بیمارستانی، دارای دو نوع ساختار متفاوت هستند.

 

·         در باره "عمر محصول" مختصری توضیح می دهم: امروزه هر محصول دو نوع عمر تعریف شده "پذیرفته شده" دارد. عمر اول، عمر "انباری" محصول است، که "مدت قابل نگهداری بودن" محصول تا "پیش از استفاده" از آن را نشان می دهد. عمر دوم، عمر "عملیاتی" محصول است، که "مدت قابل استفاده بودن محصول" از "پس از آغاز استفاده" از آن را مشخص می سازد. نکته بسیار حائز اهمیت در مورد این دو تعریف این است که "عمر انباری" حتماً باید برابر یا بیش تر از "عمر عملیاتی" باشد. به این مثال ها توجه کنید. در این دوران معمولاً "عمر انباری" لاستیک وسائط نقلیه با "عمر عملیاتی" آن برابر است، و در مقابل "عمر انباری" دارو حتماً بسیار بیش تر از "عمر عملیاتی" آن می باشد.

 

4.      چهارمین موضوع اثر گذار، "جوابگویی مرکز سود در مورد محصول یا محصولات صنعت" است. این که مرکز سود فقط مسئولیت جوابگویی یک محصول را داشته باشد نیاز به یک نوع اداره مواد صنعت دارد، و اگر مرکز سود مسئولیت جوابگویی دامنه ای از محصولات را داشته باشد، یک نوع اداره مواد صنعت دیگر می خواهد.

5.      پنجمین موضوع اثر گذار، "اهمیت نسبی امور (واحدهای صنعت) و مشارکت آنها در کل سوددهی صنعت" است. از یک نگاه کلی، همه واحدهای صنعت به نسبت کل هزینه های صورت گرفته به سبب اتخاذ تصمیم ها از سوی مدیران واحدهای شان، در سوددهی صنعت، مشارکت دارند. به عنوان مثال، فرض کنید کل هزینه 100 یک صنعت، در سه واحد مستقل آن، به ترتیب عددهای 15، 35، و 50 هستند. نسبت مشارکت این سه واحد در سود صنعت، به ترتیب 15%، 35%، و 50% می شود. این نسبت ها اهمیت نسبی امورنسبت به یک دیگر را نشان می دهند.

6.      ششمین موضوع اثر گذار، "تمرکز یا عدم تمرکز ملزومات (منابع)، خرید، و عملیات انبار" است. این که عملیات مرتبط با اینگونه امور در یک یا چند محل جفرافیایی واقع شده باشند، ساختار سازمانی اداره مواد صنعت متفاوتی طلب می کنند.

7.      هفتمین موضوع اثر گذار، "آداب و رسوم و کار سنتی و حد مقاومت احتمالی در مقابل تغییر" است. تغییر ساختارهای سازمانی همواره استفاده از روش های نوین و نیز پست های سازمانی جدید با مسئولیت ها و وظایف تازه را اجتناب ناپذیر می کند. این تغییرات، گاهی ترک بعضی از آداب و رسوم و شیوه های انجام کار و نیز از دست دادن برخی پست های سازمانی را در پی دارد، و همه اینها در مواقعی سبب می شوند نیروهای کار موجود به راحتی تغییرات را نپذیرند، و لذا اداره امور پیشرفته مواد صنعت با موانع بسیار جدی روبرو می شود.

8.      هشتمین موضوع اثر گذار، "استعداد مدیریت و کارکنان" صنعت است. استعداد زائیده تحصیلات، تجربه و مهارت افراد است. همه این عناصر در اثر مرور زمان کسب می شوند. بنابراین یک سازمان نو پا نسبت به یک سازمان با سابقه معمولاً استعداد کم تری دارد، و همین قابلیت نیروهای کار بر تعیین شیوه اداره مواد صنعت اثر می گذارد.

9.      نهمین موضوع اثر گذار، "انتخاب سیستم رایانه، نرم افزار و توسعه" است. نا گفته پیدا است که سیستم رایانه دارای توانایی های بسیار متفاوتی می باشد، و هر یک از آنها نرم افزارهای بسیار گوناگونی را به کار می گیرد. این که یک صنعت دارای چه سیستمی باشد و از چه نرم افزارهایی بهره ببرد، بر نحوه اداره مواد صنعت آن تاثیر می گذارد. علاوه بر این، سیستم توسعه صنعت هم، اثر خاص خود را بر انتخاب شیوه اداره مواد صنعت دارد که توجه ویژه ای می طلبد.

10.  دهمین و بالاخره آخرین موضوع اثر گذار، "حد نرم افزار موفق مدیریت مواد در درون شرکت های همکار" است. در چنین وضعیتی، اتخاذ روش اداره مواد صنعت تابعی از تمام نیازمندی های همه شرکت های همکار است، و اتخاذ یک روش مستقل از روش های سایر شرکت های همکار، غیر ممکن می باشد.

 

در بررسی روش های گوناگون اداره "مواد صنعت"، باید، متناسب ترین روش با؛ نیازها، ظرفیت ها و نرم افزارهای کاربردی انتخاب شود. این الزام، ما را موظف می سازد به تمامی شیوه های قابل دسترس توجه بسیار دقیق داشته باشیم، و نیازهای اهمیت جستجوی "بهترین ارزش در نقطه مصرف" را به خوبی درک کنیم. در پدال 8 در باره "بهترین ارزش در نقطه مصرف" مختصری شرح می دهم.

  • پدال