نسبت های اندازه گیری کارآیی مدیریت های بنگاه های اقتصادی و نیز مدیریت های زیر مجموعه های آنها بسیار گوناگون هستند. این نسبت ها در صورتی که در طول زمان در دوره های روزانه، هفتگی، ماهیانه، شش ماهه، و سالیانه معین شوند و همواره ادامه داشته باشند و همواره با یکدیگر مقایسه گردند، روند مثبت یا منفی کارآیی مدیریت ها به طور اعم و نیز کارآیی مدیران به طور اخص را آشکار می سازند، و ضرورت اصلاح امور را یادآور می شوند. در حوزه مدیریت، نسبت های اندازه گیری کارآیی را شاخص نیز می گویند.
کنترل، همواره یکی از وظایف مهم مدیریت بوده و هست. هیچ مدیری قادر نیست بدون در اختیار داشتن انواع شاخص ها، تمام امور تحت مدیریت خود را کنترل نماید. من به تجربه دریافته ام که برخی مدیران وجود دارند که بدون در اختیار داشتند هیچ نوع نسبت اندازه گیری کارآیی، دم از کنترل بنگاه اقتصادی خود می زنند. باید اذعان کرد که این نوع مدیران متاسفانه درک درستی از مفهوم کنترل در دانش مدیریت را ندارند. آنها بیش تر بر آمارها تکیه می کنند و به نسبت های اندازه گیری کارآیی کم تر توجه دارند.
در ذیل به چند نمونه از نسبت ها اشاره می کنم:
· در مورد مدیریت امور واحد انبارها:
1. نسبت ارزش کالاهای صادره از واحد انبار ها به کل ارزش کالاهای ذخیره شده در آن
· در مورد بنگاه اقتصادی:
1. نسبت محصولات فروخته شده بنگاه اقتصادی به کل هزینه های صورت گرفته در آن (این نسبت را "ضریب کل بهره وری" می نامند).
· در مورد مدیریت امور واحد خرید:
1. نسبت دوره درخواست تا دریافت کالا توسط انبار (دوره تامین - Lead time)، به کل مقدار خرید کالا در دوره
در پدال 6 در باره "رودخانه مواد صنعت و نقش انواع ساختارهای سازمانی اداره آن در رقابت آمیز کردن قیمت محصولات" مختصری شرح می دهم.
- ۹۴/۰۴/۱۱